"استاد معصومی تهرانی عصر روز گذشته با جمعی از فعالین بهائی کشور دیدار و گفتگو نمودند"
در این دیدار که در دفتر استاد برگزار گردید، ايشان ضمن شنیدن سخنان حاضرین در جلسه، و مصائب و مشکلات موجود در جامعه برای اقلیت بهائی و نقض مستمر حقوق آنان، خود نیز در این باره نظراتشان راعلام کردند.
در ابتدای جلسه، یکی از حاضرین به مسئله قتل فجیع یکی از شهروندان بهائی در شهر بندرعباس طی روزهای اخیر پرداخته و به نبود اراده قوی نزد مراجع انتظامی برای پیگیری حادثه اشاره کرد.
استاد معصومی نیز در این مورد اشاره کردند که:
"قتل دلخراش و ناجوانمردانه هموطن بهایی مرحوم عطاالله رضوانی باعث تاسف و تاثر است و بنده به نوبه خود به خانواده، دوستان و تمامی همكيشان ايشان، بخصوص شما عزيزان كه اين كمترين را قابل دانسته و قدم رنجه كرده و تشريف آورديد تسليت عرض كرده و اميدوارم با گسترش عقلگرایی و پرهيز از تعصبات كور دينی در جامعهی ايرانی ديگر شاهد چنين اتفاقات دهشتناكی نباشيم و صد البته اميدوارم كه مسئولين امر، آمرين و عاملين چنين جناياتی را شناسی كرده و به مجازات برسانند، زيرا اگر جلوی چنين جنايتهای غير انسانی گرفته نشود جدای از اينكه چهره دستگاههای ذيربط را در اذهان جهانی خدشهدار مینمايد باعث جری شدن آمرين و عاملين ديگری نيز خواهد شد".
در ادامه جلسه حاضرین به شرح محرومیت خود از بسیاری از حقوق شهروندیشان از جمله حق تحصیل و حق اشتغال و تفتیش عقایدشان پرداختند. سپس ضمن اشاره به برخوردهای امنیتی و انتظامی متعدد و سازمان یافته با بهائیان، از نگاه غیر خودی حاکمیت به این بخش از شهروندان کشور گلایه نمودند. آنان، ریشه اصلی این برخوردها را در سونظر حاکمیت نسبت به اصل این دین دانسته و اشاره کردند که برخوردهای تنگ نظرانه با پیروان این دین، در حالیست که آنها مطابق قوانین و اصول مسلم حقوقی و اخلاقی، که حتی دین اسلام نیز به آنها اشاره کرده است، مختارند که هر دینی را برای خود اختیار کنند؛ به علاوه، ایشان اشاره کردند که همه ما قبل از بهائی و مسلمان و مسیجی بودن، ایرانی هستیم و همگی علاقه مند به کشور خود بوده و این را در طول تاریخ نیز نشان داده ایم.
پس از این سخنان، استاد معصومی تهرانی در پاسخ به این مسئله اشاره کردند که :
"ايران يك كشوری متشكل از اقوام و اديان و مذاهب مختلف است كه تمامی آنها در كنار يكديگر مليت ايرانی را بوجود آورده و میآورند. ما میبايست بياموزيم كه ايران متعلق به يك قشر يا قوم و دين و مذهبی خاص نيست، متعلق به همه ايرانيان است؛ و نمی توان و نبايد افراد را به جهت تعلقات دينی و مذهبی و قومیشان از حقوق اوليه انسانی و اجتماعی محروم و محدود كرد. انسان فی النفسه دارای ارزش است و جان و حياتش حرمت دارد. نمیتوان به انسانی كه به حقوق فردی و اجتماعی ديگران تعدی و تجاوز نكرده تنها به صرف آنكه دارای دين و آيين ديگریست تعرض نمود.
بنده از افكار و عقايد آيين بهائيت اطلاع دقيقی ندارم؛ اما بحث بر سر حق و ناحق بودن يا ضاله و هادی بودن اديان يك بحث مطول است كه اساسا هيچ نتيجهای در طول تاريخ نداشته و تنها منتج به همنوعكشی شده است".
ایشان سپس با اشاره به سابقه تاریخی مناقشات مذهبی کورکورانه و بی تاثیر بودن آن برای تخریب دیگر ادیان افزودند:
"طبق افكار و عقايد يهود، عيسی مسيح(ص) در ادعای خود دروغگو بوده و به همين جهت او را به صليب كشيدند. امروزه نيز علما يهودی دهها دليل بر ضاله بودن عقايد و افكار مسيحيت اقامه میكنند. در رم باستان نيز مسيحيان مورد تعرض و اذيت و آزار قرار میگرفتند. در دوران امپراطوری نرون برای اينكه مسيحيان را قتل عام كنند آتشسوزی تعمدی ايجاد كردند و آن را به گردن مسيحيان انداخته و مردم را تحريك كردند تا آنان را قتل عام كنند. نهايت اين ضاله دانستنها و آن اقدامات چه شد؟؟ مسيحيت از بين رفت؟؟.
در دنباله اين ماجرا؛ علما يهودی و مسيحی پيامبر اسلام(ص) را كذاب و دينش را با دهها دليل ضالهی مضله كه جز خشونت و خونريزی چيزی برای جوامع بشری به ارمغان نياورده است میدانند. در ميان امت اسلامی نيز چندين فرقه بوجود آمد و هر دستهای ديگری را به ضلالت و گمراهی متهم كرد، در صورتی كه كتاب و پيامبرشان يكیست. خوب كه نگاه كنيم اين يك داستان كشدار است كه حداقل سه دين بزرگ سامی و مذاهب مختلف آن اديان يكديگر را قبول ندارند و افكار و عقايد يكديگر را يا ضاله قلمداد می كنند يا تحريف و منسوخ شده. هر طرف هم قصد داشت تا ريشه افكار و عقايد طرف مقابل را به هر طريق بخشكاند. هيچ كدام هم تا امروز نتوانسته ديگری را نابود كند يا متقاعد نمايد. تنها در اين ميان كلی انسان جانشان را از دست دادند و حقوق انسانیشان پايمال شد فقط بخاطر اينكه اين، آن را قبول نداشت. اينها تجربهايست كه از تاريخ جوامع و اديان بدست میآوريم".
ایشان همچنین اضافه کردند که این مناقشات مذهبی شاید در گذشته توجیهی میداشت، لکن امروز با توجه به گسترش فرهنگ حقوق بشر و رشد فرهنگ جوامع بشری با هیچ بهانه و مستمسکی قابل توجیه نیست:
"آن رفتارها و تعديات به جان و مال و ناموس و حيثيت ديگران به بهانههای تعلقات دينی و مذهبی در قرون گذشته، بخاطر اينكه بشر درك درستی از حقوق فردی و اجتماعبيش نداشته قابل توجيه است. اما امروزه كه بشر به حقوق فردی و اجتماعی خود پی برده و برای احقاق آن كوشش میكند، تعدی به جان و مال و ناموس و آبروی يك انسان تنها بخاطر تعلقات دينی، مذهبی، قومی، نژادی و جنسيتی هيچ توجيه عقلانی ندارد. ما حق نداريم حقوق فردی و اجتماعی هيچ انسانی را كه متعدی و متجاوز به جان و مال و ناموس و حيثيت ديگران نيست محدود كنيم و يا بدان تعرض نماييم. در دنيای امروز حقوق فردی و اجتماعی، و در يك كلام حقوق شهروندی انسان بر اساس تعلقات دينی، مذهبی، قومی يا جنسيتی تعريف نمیشود. انسان به ما هو انسان بدون در نظر گرفتن تعلقات عقيدتی، قومی يا جنسيتی دارای حقوق انسانی است و هيچ كسی حق ندارد اين حقوق را برای انسانی كه متعرض به حقوق ديگران نشده محدود كند. هر حاكميتی هم موظف است كه از حقوق فردی و اجتماعی همه شهروندان بدون هيچ گونه استثناء قايل شدنی بصورت بیطرفانه دفاع كند و با هر كسی كه به هر بهانه و عقيدهای حقوق شهروندی انسانی را مورد تعرض و تجاوز قرار میدهد برخورد نمايد".
ايشان در ادامه اشاره کردند:
"در هر كجای اين كره خاكی، پيروان هر دين و آيينی –حتی گاو پرستان هندوستان- دين و آيين خودشان را حق، هدايتگر و درست میدانند و مابقی اديان را ضالهی مضله. اين حرفهای قرون وسطایی كه من هدايت شدهام و دينم حق مطلق است و مابقی گمراه و ناحق مطلق هستند، امروزه در عصر ارتباطات و دهكده جهانی وجه درست و عقلانی ندارد. انسانی كه به جان مال و ناموس و حيثيت ديگران تعدی نكرده و نمیكند بايد محترم شمرده شود حال به هر دين و آيينی كه میخواهد باورمند باشد. بنده فكر نمیكنم كه در عصر حاضر تفكر و انديشهای ضاله و مضلهتر از اين مسلمانان خشك مغز و افراطی كه با آرامش به اسم خدا و قرآن و پيامبر اسلام(ص) آدم میكشند يافت شود. به نظر بنده آن تفكر و دين و مذهبی ضالهی مضله است كه آسايش و امنيت را از دنيای ديگران سلب میكند و برای حيات انسان ارزشی قايل نيست، والا نشستن و اتهام زدن و چوب و چماق حق و باطل بر فرق يكديگر كوفتن، در طول تاريخ جز خونريزی و همنوعكشی هيچ نتيجهای نداشته. بنده مسلمانم و بر اساس اصول دينی خود بهائيت را قبول ندارم؛ دهها دليل بياوريد بنده نمیپذيرم؛ دهها دليل بياورم شما نمیپذيريد. اختلاف تا اين مقدار طبيعی است؛ مشكل آنجا ايجاد میشود كه در دينداری خود آلوده به مطلقانگاری آميخته به تعصبات كور شويم؛ حقمطلق، باطلمطلق؛ درستمطلق، نادرستمطلق؛ هدايتمطلق، گمراهیمطلق ووو اينجاست كه دكان دينفروشی بوجود میآيد و نهايتش به تكفير و چوب و چماق و شمشير كشيده خواهد شد. خب بهتر نيست از تجارب تاريخی عبرت بگيريم و بجای يقهگيری و مطلقانگاری و اتهامزنی به يكديگر، در كنار هم زندگی كنيم، حرمت و حقوق انسانيمان را رعايت نماييم و توجهمان را به كرامت انسان معطوف نماييم؟؟".
استاد معصومی تهرانی در نهایت سخنان خود را با این مطلب به پایان رساندند که:
"بنده از پژوهش در سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام اين را فهميدهام كه پيام و چكيدهی آموزههای اين اديان آن است كه ما به هم آزار نرسانيم، به هم ظلم نكنيم، به حقوق هم تعدی و تجاوز نكنيم؛ حالا خدا را با هر زبان و عملی كه میخواهيم عبادت نماييم. فردای قيامت خدا خودش میداند كه چگونه با بندگانش رفتار كند، اما يقين دارم كه خدا كسی را به صرف مسلمان بودن يا مسيحی و يهودی و زرتشتی و بهایی و... بودن به بهشت يا جهنم نمیفرستد، به عمل و رفتارش جزا و پاداش میدهد، كه آيا در حق همنوعش ظلم و تعدی روا داشته يا خير. « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ » اينجاست كه مصداق پيدا میكند. حالا دين بنده بحق و درست؛ دين شما ناحق و نادرست؛ شما را در قبر بنده نمیگذارند و بنده را هم در قبر شما؛ عمل هر كسی به گردن خود اوست. بقول حافظ شيرازی:
عيب رندان مكن ای زاهد پاكيزه سرشت //// كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نيكم اگر بد تو برو خود را باش //// هر كسی آن درود عاقبت كار كه كشت
همه كس طالب يارند چه هوشيار و چه مست //// همه جا خانهی عشقست چه مسجد چه كنشت
نا اميدم مكن از سابقهی لطف ازل //// تو پس پرده چه دانی كه چه خوبست و كه زشت
بنده اميدوارم كه روزی در اين كشور زن، مرد، شعيه، سنی، زرتشتی، مسيحی، يهودی، بهایی و حتی خداناباوران از حقوقی يكسان و كرامتی همسطح برخودار باشند؛ در چنين جامعهايست كه استعدادها شكوفا میگردد و كشور قدرتمند می شود. البته اين اتفاق مبارك در جامعهی ايرانی خوشبختانه در حال گسترش و نهادينه شدن است و انشاءالله روز به روز بيشتر نيز خواهد شد. انشاءالله خداوند عاقبت همهی ما را ختم بخير كند و به ما توقيق انسان زيستن و انسان مردن را بدهد، تا در اين مدتی كه در حيات فانی هستيم به همنوع خود ظلم و ستم نكنيم و آزار نرسانيم و به هر دين و عقيدهای كه باورمند هستيم يگديگر را دوست بداريم، محبت كنيم و دستگير هم باشيم".
کلمات کليدي : |