سلسله دروس عبدالحميد معصومي تهراني تحت عنوان: بررسي ريشهها و علتهاي عقايد و انديشههاي ديني
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع شرك در اذهان بسياري مترادف با بتپرستي است. زيرا چون آياتي كه در قرآن خطابش به مشركين است منظور مشركين مكه بودهاند، از اين رو شرك در رديف بت و بتپرستي قرار گرفته است. همچنين موضوع توحيد نيز به همين شكل معني شده؛ يعني هر كسي كه بتپرست نباشد، عليالاصول موحد است.
اين تعابير از جهت كلي صحيح است اما از جهت مصداقي درست نيست. مسئله بتپرستي و شرك، توحيد و يكتاپرستي را ميتوان از دو منظر مورد بحث قرار داد. يكي از منظر علم اديان و ديگري از منظر كتب مقدس. در اينجا لازم ميدانم تا به يك نكته اشاره كنم؛ علم اديان كه شاخهاي از علوم اجتماعي است نگاهش به اديان نگاهي الهامي نيست. يعني علماء اديان قايل به الهامي بودن اديان نيستند، بلكه معتقدند كه انسان بر اساس نداشتن علم صحيح نسبت به خود و محيط پيرامونش، داراي انديشههاي مختلفي شده كه آن افكار به مرور زمان و با شناخت علمي انسان، متحول شده و تكميل گرديده است. از اين رو علماء اديان؛ توحيدي را كه حضرت ابراهيم بدان معتقد بوده است را عينا آن توحيدي كه پيامبر اسلام آورده است نميدانند؛ در صورتي كه علماء مذهبي (روحانيون ديني) قايل به الهامي بودن اديان بوده و معتقدند كه خداوند بوسيلهي وحي دستوراتش را به پيامبرانش ابلاغ كرده و آنان نيز آن دستورات را به مردم انتقال دادهاند. به همين جهت بنده سعي دارم با توجه به هر دو منظر به بحث در مورد اين مسئله در حد حوصله و توان مجلس بپردازم.
اول بايد توجه داشت كه بت يا صنم چه در اديان ابتدايي و چه در اديان خرافي كنوني خدا نبودند، بلكه در مقام واسطهگري بين انسان و خدا قرار داشتند. در تعاريف، بت به اشياء يا مجسمههايي گفته ميشد كه داراي شكل مشخصي نبودند مثلا ممكن بود كه آن بت تنها يك تكه سنگ يا چوب يا چيز ديگري باشد، در صورتي كه صنم داراي شكل و صورتي مشخص بود مانند شكل انسان يا حيوان يا تلفيقي از هر دو. حال چرايي اين انديشه، كه انسان به بتپرستي كشيده شده است را بايد در تحولات و انديشههاي انسانهاي ابتدايي جستجو كرد.
آنچه كه علماء اديان با تحقيقات خود بدست آوردهاند حكايت از اين دارد كه اولين و قديميترين افكار ديني، اعتقاد به ارواح و اجانين بوده است كه آن را به آنيميسم تعبير كردهاند. يعني عقيده به جانگرايي. اين اعتقاد جانگرايانه به مرور زمان باعث ايجاد شعبات مختلفي در عقايد ديني شد كه برخي از آن افكار را امروزه در اديان توحيدي نيز مشاهده ميكنيم. به نظر ميرسد كه آيين آنيميسم به نوعي باعث پيدايش بت پرستي شده باشد اما آنچه كه از شكل و سياق آيين بت پرستي بر ميآيد تفكر آنيميسم به تنهايي باعث پيدايش بتپرستي نبوده است، بلكه تفكرات ديگري چون آيين توتميسم و فيتشيسم نيز در پيدايش بتپرستي بي تاثير نبودهاند.
ابن كلبي در كتاب خود الاصنام، پيدايش بتپرستي را به فرزندان آدم نسبت داده است. به اين صورت كه فرزندان آدم پس از درگذشت او، جسد او را در غاري گذاشته و براي او مناسكي را به جهت گراميداشت و بزرگداشت او بوجود آورده بودند و اين عمل بني آدم مبناء اولين بت پرستي گرديده است.
اين سخن ابن كلبي، بيش از آنكه مبنايي علمي داشته باشد به افسانه بيشتر شبيه است؛ ولي ميتوان از اين سخن پي برد كه علت آغازين بتپرستي همان اعتقاد بوجود ارواح بوده است كما اينكه احترامات به جسد مردگان در ايران باستان و مصر قديم بر همين تفكرات استوار بوده است.
اما همانگونه كه عرض كردم آيين بتپرستي صرفا برگرفته از تفكر جانگرايي نشات نميگيرد و تفكرات ديگري نيز در آن دخيل بوده است.
از جمله عقايدي كه باعث پيدايش بت و بتپرستي گرديده تفكر توتميسم است. در تاريخ اديان، توتميسم يك نوع شيوهي ابتدايي ديني است كه در آن هر قبيله و عشيرهاي، يك حيوان يا گياه و گاهي موجود بي جاني را منشاء قبيلهي خود ميداند و آن را تقديس و احترام ميكند. اين اصطلاح توسط دانشمند مردمشناس انگليسي «ج. لانگ- J. Long » در سال 1791 مصطلح شد.
دين توتميسم در جوامع ابتدايي ايجاد خويشاوندي نسبي ميكند و قبايل و عشاير بومي را بوسيله نامها و نشانهاي بعضي حيوانات، گياهان مقدس و برخي از پديدههاي طبيعي مانند باران، رودخانه و خورشيد و ... مشخص و محدود ميكند و افراد قبيله را با هم منسوب و به هم مرتبط ميگرداند.
توتمها در ميان قبايل مختلف ابتدايي، انواع گوناگوني دارند. گاهي از حيوان است مانند: گاو، گوسفند، كانگورو، شترمرغ، عقاب، طوطي، مار، تمساح، سوسمار، شير، سگ، خوك و .... و از بعضي حشرات و گاهي از گياهان است مانند: بوتههاي چاي، ريواس، اسپند و بعضي درختان مقدس. گاهي هم به ندرت توتمهاي بعضي عشاير، از مظاهر بيجان طبيعت است، مانند بعضي صخرهها، رودخانهها، خورشيد و بارانهاي معين.
فرازر-Frazer تعريف جامعي از توتميسم كرده است و گفته: توتميسم به معناي وحدت استعاري انسان بدوي است با توتم خويش. و به عنوان طريقهي اجتماعي، روابط متقابل موجود ميان مردان و زنان پيرو يك توتم و روابط بين گروههاي توتمي مختلف را در بر ميگيرد. از اين جنبهها دو گونه وظيفهي مشخص نتيجه گرفته ميشود: وظيفهي اول اين است كه نبايد پيروان يك توتم، توتم خود را بكشند و آن را –چه از گياه چه از حيوان- بخورند. وظيفه دوم اين است كه هيچ مردي نبايد با زناني كه با او داراي توتم مشتركي هستند ازدواج كرده و رابطهي جنسي برقرار كند.((EncycLoPaedia of Reliyions and Ethics
ظاهرا در توتميسم ابتدايي هيچگونه عقايد مربوط به مسايل ماوراء طبيعي و لاهوتي و ارواح آزاد غير مادي كه در دين جانگرايي مشاهده ميشود وجود ندارد؛ بلكه توتميسم يك نوع مقررات اجتماعي بدوي است كه روابط افراد قبيله را نسبت به خود و توتمهايشان معين ميكند. بنابراين توتميسم يك فلسفهي زندگي ابتدايي است كه در درجه اول جنبهي اجتماعي و در درجه دوم جنبهي ديني دارد.
امروزه اگر در برخي از عقايد ديني دقت نماييم ريشههايي از توتميسم را مشاهده خواهيم كرد. بطور مثال، ايرانيان باستان شير را توتم خود مي دانستند كه حافظ سرزمين و كيان پادشاهي است. از اين رو، هم كشتن شير كار ناپسندي به شمار مي رفت و هم شير به پادشاه حمله نميكرد و گوشت او به تعبير امروزي براي شير حرام بود. همين انديشه بعد از ورود اسلام به ايران و انتشار تفكرات شيعي، تغيير ماهيت داد و شير تبديل به حامي امامان گرديد. چنانچه ميبينيم در برخي روايات كه غالبا مجعول هستند يا برگرفته از بعضي متون كتاب مقدس ميباشند، به اين موارد اشاره كرده است؛ مانند داستان در قفس شير رفتن امام كاظم(ع) و آسيب نرساندن شيرها به ايشان كه كاملا كپي برداري شده از داستان دانيال نبي است در كتاب مقدس. و همچنين عقيده بر اينكه گوشت امامان يا سادات براي درندگان حرام گرديده، تماما بر گرفته از همان عقيده توتميسم ايرانيان قديم است كه به اين شكل تغيير ماهيت داده است.
به هر صورت اين تفكر توتميسم چنانكه عرض خواهم كرد با آميخته شدن با ديگر انديشهها به مرور تبديل به بت و سپس به بتپرستي گرديد. اما همانگونه كه در ابتداء عرض كردم اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه قبايل ابتدايي بتپرست و همچنين مذاهب بتپرست كنوني هيچگاه خود بت را به عنوان خدا نميخواندند بلكه واسطه و شفيع بين خود و خدا قلمداد ميكردند.
مبحث توتميسم(بخش دوم)