با چه گفتار و نوشتاري ميشد آن جنايات را توجيه كرد و به جهانيان اثبات نمود كه اسلام براي بشريت احترام و ارزش قايل است؟ با كدام مقاله يا كتاب وسخنراني و … ميتوان آن تصوير زشت را كه عدهأي به ظاهرمسلمان، ازاسلام به نمايش گذاشته و ميگذارند پاك كرد؟
براين اساس تصميم گرفتم تا بجاي نوشتن كتاب ومقاله و … با زبان هنر كه زباني بين المللي است به مبارزه با آن زشت نمايي اسلام برخيزم. نه با گفتار، كه با عمل، چرا كه: دوصد گفته چون نيم كردار نيست.
لذا به خوشنويسي كتاب مقدس تورات، كه اولين كتاب آسماني و پايه و اساس دو دين يهوديت ومسيحيت است اقدام نمودم. در تذهيب آن تمامي همت خود را به كار بردم و از هنرمندي ارزشمند نيز تقاضا كردم تا در تذهيب و طلاكاري آن به من ياري رساند.
در سال 2001ميلادي با عنايات حضرت احديت نگارش آن كتاب به اتمام رسيد و بنده آن را به جوامع بشري به عنوان نمادي عملي از صلح و نوعدوستي اهداء كردم. اين اقدام مورد توجه بسياري از انديشمندان دنيا قرار گرفت و به شكلهاي مختلف مرا مورد لطف قرار دادند. اما در داخل ايران همانگونه كه انتظار داشتم نه تنها كسي اعتنايي نكرد بلكه اعتراض هم نمود!. ولي آنچه كه برايم از همه عجيبتر بود و اصلا انتظارش را نداشتم، اول: گسيل كردن حراست وزارت ارشاد به محل كارم، براي توقيف و جلوگيري از ادامه كار؛ ازسوي طراح گفتگوي تمدنها، آن هم در سال گفتگوي تمدنها بود!!! (كه ظاهرا ايشان تصوركرده بودند تنها براي جنابشان تصاوير كتاب ارسال شده) دوم: پيشنهاد مبلغ دو ميليارد توماني از سوي برخي جريانات براي مسكوت گذاشتن كار. اين دو مورد برايم از موارد متعددي كه با آن برخورد داشتم عجيبتر و تاسف بارتر بود.
از اين جهت و به دلايل ديگر محل كار خود را تغيير دادم و به خوشنويسي كتاب مزامير حضرت داوود به دو زبان فارسي و عبري مشغول شدم. و اين در زماني بود كه تمامي جريانات دست به دست هم داده بود تا چهره اسلام و مسلمان را در اذهان بين المللي زشتتر و سياهتر به نمايش درآوردند. در ميان اين بحرانهاي خطرناك، در سال گذشته پس از اتمام نگارش و تذهيب كتاب مزامير، مجددا آن را به جوامع بشري عرضه داشتم و اهداء نمودم. بلافاصله نيز نگارش كتاب انجيل به زبان انگليسي را آغاز كردم.
جناب آقاي محسني؛ صلح طلبي، انساندوستي، زندگي مسالمتآميز انسانها و احترام به اديان تنها انگيزه كارم بود و به هيچ چيز ديگري نينديشيدم. به مسايل سياسي دخالتي نكردم و در دوراني كه بسياري ازدوستان، (در هشت سال گذشته) به شكلهاي مختلف خود را مشغول سياست و سياستبازي كردند، بنده در گوشهأي به خطاطي خود مشغول بودم و به هيچ عنوان خود را دخالت ندادم. زيرا كاري به مراتب مهمتر از آن كشمكشها دردست داشتم. اكنون نيز تمايلي به سياست ندارم. ولي اين به آن معني نيست كه از سياست چيزي نميفهمم. جنابعالي بهتر ازهر كسي از مواضع سياسي بنده آگاهيد.
جناب آقاي محسني، صراحتا عرض كنم كه بنده براي انسان و انسانيت احترام و ارزش قايلم و برايم فرقي نميكند كه آن انسان داراي چه عقيده و ديني است. بنده براي مسلمان، يهودي، مسيحي، زرتشتي، بودايي، بهايي و… حتي آنان كه به ديني معتقد نيستند، ولي به اصول انسانيت معتقدند احترام قايلم وعاشقانه دوستشان داشته، دست بوس يكايكشانم. همچون برخي، غير مسلمان را حيواناتي نميدانم كه بر روي زمين در حال چريدنند!!!. بنده با هيچ كسي سر جنگ ندارم. هر كس كه در وجودش فطرت انساني تبلور داشته باشد، به هر دين و آييني عقيدهمند باشد، درمقابلش سر تعظيم فرود ميآورم و دوستش دارم. هر كس كه از فطرت انسانيش فاصله گرفته باشد، به هر دين و آييني عقيدهمند باشد، از او تبري ميجويم. در حد خودم از دين آگاهي دارم و براي هر اقدام و سخنم ميتوانم دليلي محكم اقامه كنم. اما انتظار ندارم كساني كه به دور خود پيله تنيدهاند بدون مطالعه و توجه به اقداماتم، مرا مورد هجوم قرار دهند و با هوچيگري –نه با استدلال و منطق- به جرايم مختلف متهمم كنند. سالها به اتهام زنيها و پرخاشها گوش فرا دادم و هيچ نگفتم. نه آنكه جوابي نداشتم، بلكه اميدوار بودم كه كوته نظران بخود آيند و دريابند كه در دوران دهكده جهاني بايد گفتمان جديدي اتخاذ كرد. اما افسوس كه: و ما انت بمسمع من في القبور.
اميدوارم جنابعالي مانند برخي از آقايان به بنده نفرماييد كه: شما بااقداماتتان احساسات ديني برادران ايماني را جريحه دار كرديد. چرا زماني كه عدهأي به ظاهر مسلمان در مقابل دوربين فيلمبرداري با فرياد الله اكبر و صوت قرآن، سرانسانها را گوش تا گوش ميبريدند، احساسات برادران ايماني جريحه دار نشد و فرياد وا اسلاما سر ندادند؟! چرا حضرات آياتي كه تنها مانده تا براي لباس زير مردم نيز اطلاعيه صادر كنند، زبان به كام گرفتند؟!!.
ولي تا يكي گفت يكديگر را دوست بداريم احساسات برادران ايماني جريحه دار شد؟!!! والله بارها سخنان عوامانه برخي عالمان چون خنجري در قلبم فرو رفت. ولي ديگر صبرم لبريز شده و فريادم به آسمان بلند است. آيا از كسي چيزي خواستهام؟ به كسي توهين كردهام؟ آيا غير از اين است كه سعي كردهام از اسلام چهرهأي منطقي به نمايش گذارم؟. چهرهأي كه برخي آن را چنان سياه كردهاند كه با تمامي آب اقيانوسها نيز قابل شست و شو و تطهير نيست. چه كردهام كه سزاوار اين همه توهين و افترا باشم و حال قصد جانم را كنند؟. أي لعنت به اين همه جهالت و كوتهنظري. اني عذت بربي و ربكم من كل متكبر لايؤمن بيوم الحساب.
نميدانم اين صلح و احترام به ديگر اديان و مذاهب (بدون توجه به حق بودن يا نبودن آنها) چه ضرري دارد كه برخي سعي در ايجاد افروختن كينه و نفرت در بين پيروان اديان را دارند!؟ دكان چه كساني تخته ميشود و نان چه كسي آجر ميگردد؟ كه تا اين حد نسبت به كتب تحرير شده (بخصوص در اين چند ماه اخير) اظهار كينه و خشم ميكنند؟. بنده نميفهمم كه اين همه فحش و ناسزا، طلب مرگ اين و آن كردن، براي دين تا كنون چه نتيجهأي در بر داشته است؟ حال به نتايج مشعشع! اجتماعي، سياسي واقتصادي آن كاري ندارم. پيامبر اسلام(ص) طبق شهادت قرآن، مسلمانان را از سب كردن دشمنان حربي خود هم برحذر داشته. اين چه تفكر و منشي است كه عدهأي از زبان و رفتارشان تنها نفرت، كينه و مرگ تراوش ميشود و حال آنكه مدعياند، درد دين دارند!؟آيا تبليغ دين در عصر ارتباطات و دهكده جهاني با چماق تكفير و توهين و ارعاب امكان پذير است؟.
كاش مبلغين نفرت و خود حقبيني از حصار خود بيرون ميآمدند و نتيجهي اجتماعي و بينالمللي افكار خود را به عينه ميديدند. اما افسوس كه زماني به واقعيت پي ميبرند كه بسيار دير است.
علي ايحال، هراقدامي، در جهت نابود كردن كتب تورات يا زبور يا انجيل و يا سوء قصد به اين كمترين به جهت تحرير آن كتب، بيانگرعمق دشمني آن افراد و گروهها، كه خود را نمايندهي جامعهي مذهبي و اطلاعاتي معرفي ميكنند، با پيروان ديگر اديان و حيات جوامع بشري است؛ و تفاوتي نميكند كه چه فرد يا افرادي در پشت اين جريانات قرار داشته باشند. هر چند رئيس دولت، كه حضرتعالي يكي از اعضاء كابينهاش هستيد، خواسته يا ناخواسته به نوعي به اين افراطگري دامن زده و بها داده است و حال اينكه شعار ايشان «مهرورزي» بوده است!.
به هرحال برخي ازتهديد كنندگان، مدعي بودند كه از وزارت اطلاعات- كه شما رياست آن را به عهده داريد- تماس ميگيرند. بديهي است كه چنانچه تهديد كنندگان، تهديد خود را به هر شكلي عملي نمايند، با آن كه بعيد ميدانم شما در اين خصوص نقشي داشته باشيد؛ لكن با كمال احترام بايد صراحتا عرض كنم كه اين كمترين، شما و وزارتخانه اطلاعات و دولت فخيمهي آقاي احمدي نژاد را مسئول آن برخوردها خواهم دانست.
حضرتعالي بيشتر و بهتر از هركسي نسبت به بنده شناخت و آشنايي داريد. بحمدالله علقهأي در اين دنيا ندارم و وامدار هيچ كسي نيستم، از ديوار كسي بالا نرفته و مال كسي را غصب ننمودهام. تن به شهوت نيالوده، بندهي هوسبازي نبوده، افتخار ميكنم كه تا اين لحظه چشم و دلم همچون روز تولد پاك است. آثار و نظراتم در ديد و قضاوت بينالمللي است و چيزي پوشيده ندارم. ادعاي معصوميت نميكنم و اذعان دارم كه همچون ديگر انسانها مرتكب اشتباهات و خطاهايي نيز گرديدهام؛ اما اشتباهات و خطاهايم باعث ضرر يا تعدي به غيرنبوده است. اين كمترين هشت سال وقت، عمر، چشم و مال را هزينهي بوجود آوردن اين آثار كردهام و در اين راه، تا كنون از افراد يا سازماني كمكي دريافت ننمودهام ،انتظار تشويق يا تاييد كسي را نيز در اين كشور ندارم. اما اجازه نميدهم فرد ياافرادي با هر انگيزه و نظري، وابسته به هر دسته و ارگاني بخواهند اين آثار را نابودكنند و نظرات بدوي خود را بر بنده تحميل نمايند و در اين راه تا پاي جان خواهم ايستاد و سكوت نيز نخواهم كرد. زيرا كه اين آثار نه آنكه متعلق به بنده، بلكه متعلق به تمدن بشري است.
بنده انتظار ندارم كه حضرتعالي مرا تاييد كنيد، اما تقاضا دارم به عنوان وزير اطلاعات اين مسايل را پيگيري نموده و مشوقين و مجريان اين تهديدات را شناسايي كرده و برخوردي قاطع و قانوني نماييد.
خداوندا، به ما توفيق انسان بودن، انسان زيستن، انسان مردن و دوست داشتن مخلوقاتت را عنايت فرما.
والسلام
الراجي، عبدالحميد معصومي تهراني